سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون تنگدست شدید به صدقه دادن با خدا سودا کنید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :11
بازدید دیروز :13
کل بازدید :27195
تعداد کل یاداشته ها : 22
103/9/2
8:30 ص

بسمه تعالی

کتاب «رهایی از خودارضایی» موثرترین اثر مکتوب در ترک استمناء


و رفع نگرانیهای پس از ترک در سایت فراکتاب


مخصوص گوشیهای اندروید


با قیمت فوق العاده اندک قابل دسترسی و خریداری می باشد


به این آدرس:


http://www.faraketab.ir/content/6654/


94/9/12::: 9:56 ع
نظر()
  
  

بسمه تعالی 

کتاب «غیر از خدا هیچ کس نبود» حاوی 30 حکایت توحیدی قطع رحلی 146 صفحه با کاغذ گلاسه و جلد سخت و چاپ تمام رنگ و طراحی فوق العاده زیبا ویژه گروه سنی دبستان و پیش دبستان با 25درصد تخفیف به قیمت 15000 تومان قابل ارائه می باشد. جهت خرید ایمیلی به آدرس Danaketab@gmail.com ارسال فرمایید. هزینه پستی برعهده خریدار می باشد.


  
  

با سلام

دو کتاب «پیشگیری از گناهان جنسی» قیمت پشت جلد 4000 تومان و «عاقبت گناهان جنسی» قیمت پشت جلد 4500 تومان با 30درصد تخفیف  و از طریق پست قابل ارائه به دوستان می باشد. جهت خرید، یک ایمیل حاوی شماره تلفن و آدرس به Danaketab@gmail.com  ارسال فرمایید. ضمنا هزینه پستی بر عهده خریدار می باشد. در صورتی که تعداد درخواست زیاد باشد تا 50 درصد تخفیف (بستگی به تعداد درخواست) امکان پذیر می باشد.

 


  
  

این غزل امروز متولد شده 31 فروردین1393 روز میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها

در دلم پا شده ست غوغایی

دربدر گشته ام ز شیدایی

یک سرم با هزار سودا من

زورقی در میان دریایی

زورقی در میان این همه آب

می کشم درد هجر، تنهایی

قرنها هست خیره ام به افق

منتظر مانده ام که باز آیی

دلخوشم زان که ماه می داند

آنچه من می کشم ز تنهایی

ماه اما رفیق نیمه ره است

باز هم زورقی و دریایی

گاه اندیشه می کنم نکند

که تو هم پاره ای ز رؤیایی

پا برهنه دویدن از پی دوست

خوش بود با دو جفت دمپایی

می کشم ناز آسمان که ببار

تا شود صورتم تماشایی

کار من با تو نیک می دانم

می کشد عاقبت به رسوایی

ناامیدم مکن که می دانم

تا ابد هم که شد تو می آیی

گاه اندیشه می کند زورق

نیست از سوی تو تمنایی!

زورق بی نوا کجا داند

یار زیبای او، تو دریایی

قصه عشق و عاشقی شهباز

دیده ای این چنین به زیبایی؟!

 


93/1/31::: 6:39 ع
نظر()
  
  

بود و نبود

به پروازم درآوردی تو دیشب

شدم مشعوف، از حُبت، لبالب

چو لبریزم نمودی از می ناب

نه در سینه دلی ماند و نه­ ام تاب

دل بیچاره را یکدم ربودی

به یغما آن که می­بردش تو بودی

چنان بردی به یغما هستیم را

 فزودی دم به دم سرمستیم را

که چون شمعی وجودم آب گردید

تمام هستیم در خواب گردید

ز من جز پاره رویایی نمانده

همه تو شد مرا جایی نمانده

تو بودی آتش و من دود بودم

و تا بودی تو من نابود بودم

نه دودی مانده بود از من نه بودی

یگانه هستی عالم تو بودی


  
  
   1   2      >